- انتشار: ۸ حوت ۱۳۹۶
- ساعت: ۱۲:۳۰ ب.ظ
- سرویس: امنیتی
- کدخبر: 12968
- لینک کوتاه: http://www.barchinews.com/?p=12968
پیروزی غیرممکن امریکا در جنگ افغانستان
بر اساس تحقیق جامع و کاملی که در اواخر سال ۲۰۱۷ توسط خبرنگاران بیبیسی انجام شده است، جنگجویان طالبان ۴ درصد ولسوالیهای افغانستان را کاملا در کنترل دارند و در ۶۶ درصد سایر ولسوالیها «حضور فیزیکی فعال و آشکار» دارند.
بر اساس تحقیق جامع و کاملی که در اواخر سال ۲۰۱۷ توسط خبرنگاران بیبیسی انجام شده است، جنگجویان طالبان ۴ درصد ولسوالیهای افغانستان را کاملا در کنترل دارند و در ۶۶ درصد سایر ولسوالیها «حضور فیزیکی فعال و آشکار» دارند. در این تحقیق آمده است که تقریبا نیمی از مردم افغانستان «در مناطقی زندگی میکنند که یا توسط طالبان کنترل میشود یا طالبان در آنجا حضور آشکار دارند و حملاتشان را بهطور مرتب راهاندازی میکنند.»
این یافتهها ناظرانی را که معتقدند امریکا بهراستی موازنهی جنگ را به نفع خود و افغانستان، به گونه ماندگاری تغییر داده یا میدهد، باید به فکر وا دارد. در حالحاضر ۱۴ هزار سرباز امریکایی، یعنی بالاتر از رقم ۸۵۰۰ نفری در آغاز ریاستجمهوری ترامپ، در افغانستان مستقر است و ارتش امریکا هماکنون در حال رایزنی است تا رییسجمهور اجازه اعزام و استقرار ۱ هزار سرباز اضافی دیگر را بدهد. اگر مقایسه کنیم، در سال ۲۰۱۱ نزدیک به ۱۰۰ هزار سرباز امریکایی در افغانستان حضور داشت. در حالیکه افزایش سربازان خارجی، در دفعات متعدد، در آن زمان توانست کنترل طالبان را در خاک افغانستان کاهش و کنترل دولت افغانستان را گسترش دهد، اما هیچ یک از آن اقدامات نتوانستند در برابر طالبان دوام بیاورند. حالا دشوار است که بپذیریم نیروی فعلی قادر به انجام کاری شود. نیرویی که تقریبا هفت برابر بیشتر بود، نتوانست از عهده آن برآید و نیز بعید است که تاثیرات آن فراتر از مسایل حاشیهای باشد.
اکنون بیش از شانزده سال میشود که ایالات متحده درگیر جنگ افغانستان است، جنگی که هزینه آن به بیش از ۱ تریلیون دالر رسیده است. کریشنا کالامور سردبیر ارشد مجله آتلانتیک ماه گذشته گفته بود که طالبان «در حالحاضر بیشتر از هر زمان دیگری –در افغانستان از زمان حمله امریکا در سال ۲۰۰۱- قلمرو در اختیار دارند». دفتر مقابله با جرایم و مواد مخدر سازمان ملل در نوامبر گذشته گزارش داده بود که هم میزان تولید تریاک و هم منطقه تحت کشت کوکنار در افغانستان، در سال ۲۰۱۷ به بالاترین حد خود رسیده است. با توجه به چنین واقعیتهایی، نیاز است تا دلایل اساسی حضور و درگیری دوامدار امریکا در افغانستان مورد موشکافی قرار گیرد. استیو کول دبیر دانشکده روزنامهنگاری دانشگاه کلمبیا و نویسنده کتاب جدیدی دربارهی تلاشهای ایالات متحده برای مقابله با تروریسم در جنوب آسیا، میگوید که سیاستگذاران هنوز به پرسشهای اساسی مانند «چرا ایالات متحده در افغانستان است؟ چه منافعی فداکاری و قربانیهای ایالات متحده را توجیه میکند؟ جنگ چگونه پایان خواهد یافت؟» پاسخ ندادهاند. در عوض، به نظر میرسد که ایالات متحده به نحوی در کام مغالطه یا استدلال دایروی فرو رفته یا آن را پذیرفته است: اینکه هرقدر حضور سربازان امریکایی در افغانستان طول بکشد، به همان تناسب این مسأله که منافع ملی و حیاتی ایالات متحده در حضورش در افغانستان نهفته است «باید» واضحتر و مشهودتر شود. گویا که بار مثبت نتایج تلاشهای ایالات متحده و قدرتاش، با گذشت زمان افزایش خواهد یافت.
اگر همانطور که فرمانده ارشد ایالات متحده در افغانستان در ماه نوامبر گذاشته نتیجه گرفته بود، درگیری در افغانستان «هنوز در یک بنبست» باشد و ایالات متحده قادر نباشد (و یا نخواهد) شرایط خروج نیروهایش را تعیین کند، پس حتما میخواهد تا ابد در افغانستان باقی بماند. برخی از ناظران ادعا میکنند اعلام جدول زمانی خروج سربازان امریکایی از افغانستان، باعث قدرت طالبان میشود. ولی هرچند که گروه طالبان بیش از ۱۶ سال میشود که درگیر جنگ با نیروهای امریکایی است، این گروه ثابت کرده است که میتواند به شکل ناامیدکنندهای مقاوم و با شرایط انطباقپذیر باشد: پس تا زمانی که نیروهای ایالات متحده در افغانستان مستقر باشند، طالبان احتمالا قادر به سربازگیری و جذب جنگجویان تازهنفس خواهد بود.
رییسجمهور ترامپ در پی حمله اخیر این گروه که دستِکم ۹۵ کشته و ۱۵۸ زخمی بر جا گذاشت، مذاکرات با رهبری طالبان را منتفی کرد. احساسات او قابل درک است. اما نتیجهگیری لورل میلر که از جون ۲۰۱۳ تا جون ۲۰۱۷ بهعنوان معاون وزارت امور خارجه و سپس نماینده ویژهی ایالات متحده برای افغانستان و پاکستان خدمت کرده، اینگونه است: «یگانه استراتژی واقعبینانه امریکا برای خروج –از افغانستان- حلوفصل –بحران افغانستان- از راه مذاکره است.»
حمایت و پشتیبانی پاکستان، به نوبه خود، برای اینکه ایالات متحده نتیجه مثبتی از اقدامات و تلاشهایش در افغانستان داشته باشد، ضروری است. تهدید دولت ترامپ به قطع کمکهای نظامی امریکا به اسلامآباد –که ارزش آن بالاتر از ۲ میلیارد دالر است- بعید است که نتایج مطلوب و از قبل تعیینشده خود را در پی داشته باشد. به دو دلیل: اول، با وجود آشفتگیها در روابط ایالات متحده و پاکستان پس از یازدهم سپتامبر، نیروی امریکا برای حملونقل و عبور و مرور متکی به قلمرو پاکستان –بهعنوان جایگزین کمهزینهتر خطوط تدارکاتی که از ایران یا کشورهای آسیای مرکزی میگذرند- است. ریچارد اولسون سفیر ایالات متحده در پاکستان بین سالهای ۲۰۱۲ تا ۲۰۱۵، این مسأله را چنین توضیح میدهد: «بدون همکاری پاکستان، خطر این میرود که حضور ارتش ایالات متحده در افغانستان حکم نهنگ به گِل نشسته را داشته باشد». دوم، ایالات متحده بیشتر به خاطر افزایش تحرکات و فعالیتهای –سیاسی و اقتصادی- چین، قدرت اعمال فشار و نفوذ کمتری –نسبت به سالهای ۲۰۰۰- روی پاکستان دارد.
چین در زیر چتر ابتکار «یک کمر بند، یک راه» خود، وعده داده است که ۶۲ میلیارد دالر را روی دهلیز اقتصادی چین-پاکستان سرمایهگذاری کند. در حالیکه اسلامآباد توقع ندارد از پکن چک خالی دریافت کند، ولی میتواند روی فشارهای دیپلماتیک کمتر و حمایت اقتصادی بیشتر، حساب کند. از سوی دیگر، پکن نگران این است که نفوذ روزافزوناش در اسلامآباد، چین را به هدف بعدی سازمانهای تروریستی چون شبکه حقانی و لشکر طیبه تبدیل و در معرض تهدیدات تروریستی قرار دهد.
در همین آگوست گذشته رییسجمهور ترامپ اعلام کرد که پیروزی در افغانستان مستلزم «حمله به دشمنان ما، نابود کردن داعش، درهمشکستن القاعده، جلوگیری از تسلط طالبان بر کشور و متوقف کردن حملات بزرگ تروریستی علیه امریکاییها پیش از وقوع آن است». در حالیکه این تصور بخشی از آن چیزی است که او ادعا میکند یک استراتژی جدید و بیشتر تهاجمی است، اما در واقع به نظر نمیرسد که نتیجه آن به نفع –امریکا و افغانستان- باشد. و آن –نتیجه- این است: بهترین کار ممکن که ایالات متحده میتواند در افغانستان انجام دهد، امتداد یک بنبست متمادی است.