- انتشار: ۷ سنبله ۱۳۹۷
- ساعت: ۹:۲۶ ق.ظ
- سرویس: توره های فیس بوکی
- کدخبر: 20189
- لینک کوتاه: http://www.barchinews.com/?p=20189
جنبش روشنایی یک لحظه تاریخی
جنبش روشنایی، در اصل یکلحظهی تاریخی است تا سیاست، اما مسلما در فضای سیاسی شکلگرفته است.
جنبش روشنایی، در اصل یکلحظهی تاریخی است تا سیاست، اما مسلما در فضای سیاسی شکلگرفته است.
جنبشها را سلیقه به وجود نمیآورد، بلکه عمدتا بر اساس نارساییها و کمکاریهای دولت و یا رهبران مذهبی و… رقم میخورند. بهطور نمونه، نابسامانیهای اقتصادی، آموزش، فساد اداری، تبعیض، عصبیتهای قومی و…، ازجمله عواملیاند که همواره نارضایتیهای مردمی را تحت نام جنبش در پی داشته است. اما زمانی که عواملی ازایندست، با تبعیض سیستماتیک، حق کشی، کشتارها و نسلکشیهای آشکار همراه میشوند، ماهیت جنبش متفاوتتر از هر حرکتی شکل مبارزانهتری به خود میگیرد. جنبش روشنایی از این دسته جنبشهاست و مشخصا واکنشی است در برابر تبعیض سیستماتیک و ستمگریهای تاریخی.
پس جنبش روشنایی واکنش قهری در برابر سیاستهای تبعیضآمیز و تبارگرایانهی تمامعیار دولت است که از سوی قبیله سالاران پشتون تبار بر سایر اقوام اعمال میشود. تبعیض سیستماتیک، ترورهای زنجیرهای و حسابشده علیه یک قوم، دزدی و فساد، ناامنیها و صدها جنایت دیگر، و سپس کشمکش بر سر بسامان کردن این اوضاع نا انسانی، فضای سیاسی نامیده میشود؛ فضای سیاسیای که جنبش با آن درگیر شده و لحظه تاریخی آن نمایان میگردد. لحظه تاریخی جنبش روشنایی در نوسازی یا بازآفرینی سیاست بر پایه عدالت و حاکم نمودن رفتارهای انسانی در جامعه است. عدالت خواهان روشنایی میخواهند از این لحظه تاریخی به نقطهای عزیمت کنند که همان مطالبات مردمی و نه شخصی، و سپس بازآفرینی سیاست بر مبنای عدالت است.
در این موقعیت، زمان و زمانه و نیز جنبش روشنایی توامان برای مبارزه انتخاب میشوند، یعنی به گفته یکی از عدالتخواهان روشنایی «مجبور به مبارزه» علیه عمد کاریهای دولت، به نوسازی یا بازآفرینی سیاست برگزیده میشود تا سیاست را بر پایه برابری، برادری، توقف کشتارهای نژادپرستانه، رفع تبعیض سیستماتیک و امنیت در سایهی عدالت، بازتعریف نمایند. ازاینرو، لحظه تاریخی بودن جنبش در این است که با دادخواهی از حق مردم و نه گفتن به تبعیض سیستماتیک پایان استبداد قومی را در سایهی آگاهی مردم نشانه رفته است. این لحظه، یکلحظه تاریخی بسیار حساسی است، چون با سنگاندازی بر روی جنبش، سیاست تبعیض، نهتنها متوقف نشده که جزو سرنوشت محتوم ما خواهد گشت.
دولت و تیم تروریستی آن همواره میخواهند جنبش را از این نقطه عزیمت پس زنند، اما شکنندهتر از آن، نسبت دروغ و تهمت به جنبش از سوی نیروهای خودی است. این پرسش همیشه ذهن را آزار میدهد که چگونه ممکن است نیروهای خودی تا این حد عدالت خواهان خسته از تبعیض را به نفع دولت تبعیضتر، زمینگیر کنند و شدیدتر از دولت تروریست پرور، داعیهی حقخواهی و حقطلبی را در افکار عمومی به مطالبات شخصی جلوه دهند؟ در پاسخ، سمت گرایی و موضعگیریهای منسوخشده تنظیمی و حسادتهای شخصی را میتوان عنوان کرد، اما جهل و تجاهل اساس آناند که خود مظلوم را از حق دادخواهی مظلوم و ستمدیده را از حق خارج شدن از ستمدیدگی بازمیدارند. اینگونه رفتارهای خودی که دور از خرد سیاسی است، پیامدهای ننگینتری را به دنبال داشته و برندهتر از تیغ تبعیض ستمکاران قومی است که بهراحتی تبسمها سر میبرند. نسبت دروغ و تهمت شاید برای کسانی که در این لحظه تاریخی قرار دارند و آن را درک کرده و آگاهانه هم انتخاب کردهاند، ناراحتکننده نباشد، اما یقینا عدالت خواهان را از نقطه عزیمت بازداشته، حرکت آنان را کند نموده و بهطور ملموس، مردم را به نفاقهای دوامدار فرامیخوانند. عمق بخشیدن به نفاقهای درون قومی و سمتگیریهای فلجکننده که قطعا مردم ستمدیده را به ستمدیدگی طولانیتر و رنجآورتر از گذشته و اکنون، دعوت میکند، کاری بدون اجرت، خودفروشی بدون بها و ابزار قرار گرفتن بدون هیچ هزینهای به نفع دستگاه ستمگر و برای سیاست تبعیض سیستماتیک است. در این صورت، دور ساختن جنبش روشنایی از نقطه عزیمت، پایهگذاری سنت سیئه خودزنی و نفاقهای درونی، بسی ننگینتر از هر ننگ تاریخی و حرامتر از دمبورهی است که داغ دهمزنگ را مخته میکند.!!
نگارنده: عبدالخالق فصیحی