- انتشار: ۱ دلو ۱۳۹۶
- ساعت: ۴:۵۴ ب.ظ
- سرویس: تیتر 2
- کدخبر: 11293
- لینک کوتاه: http://www.barchinews.com/?p=11293
چرا ما اینگونه درمانده شدهایم؟
تبعیض و بیعدالتی و سیاست حذفی علیه مردم ما هر روز بیش از پیش، به صورت آشکار در جریان است؛ اما ما همه درمانده شدهایم و هیچ کسی راهحلی را برای عبور از این وضعیت رقتبار پیشنهاد نمیکند.
تبعیض و بیعدالتی و سیاست حذفی علیه مردم ما هر روز بیش از پیش، به صورت آشکار در جریان است؛ اما ما همه درمانده شدهایم و هیچ کسی راهحلی را برای عبور از این وضعیت رقتبار پیشنهاد نمیکند.
واقعیت امر این است که سرنوشت کشور ما را همیشه بیگانگان تعیین کرده و شاهان افغانستان همیشه با زور خارجیها بر کرسی قدرت تکیه زدهاند و خارجیها نیز به کسانی توجه دارند و از کسانی حمایت میکنند که با آنها معامله و منافع شان را تأمین کنند و حتی حاضر باشند که کشور را نیز بفروشند و شاهان افغانستان که مربوط به یک قوم خاص بودهاند، برای نشستن بر تخت پادشاهی، حتی کشور را نیز به خارجیها نیز فروختهاند.
اکنون نیز سرنوشت کشور ما، دربست در اختیار آمریکا است و مقامات آمریکایی است که سرنوشت حکومت و کشور ما را تعیین میکنند؛ حال پرسش این است: «با اینکه تروریستها مربوط به قوم پشتون هستند و هزاران سرباز آمریکایی و ناتو توسط پشتونها کشته شدهاند، چرا آمریکا با تمام توان خود از پشتونها حمایت میکند و در برابر ظلم و تبعیضی که بر دیگر اقوام روا داشته میشود، سکوت اختیار کردهاند؟».
جواب پرسش فوق بسیار روشن است؛ زیرا:
۱. آمریکا و غرب از روی دلسوزی به افغانستان نیامدهاند؛ بلکه دنبال منافع شان در منطقه هستند؛ لذا آمریکا دنبال کسانی است که منافع آنها را در افغانستان و منطقه تأمین نماید. پشتونها همیشه و در طول تاریخ، اهل معامله بوده و منافع خارجیها را در افغانستان و منطقه تأمین کردهاند و به همین دلیل، مورد حمایت آمریکا و غرب هستند.
۲. پشتونها به دلیل اینکه همیشه حاکمیت را به صورت انحصاری در اختیار داشته و با خارجیها معامله داشتهاند، دارای لابی قدرتمند در غرب هستند، در دنیای امروز، لابیگری حرف اول را میزند و پشتونها افرادی همچون زلمی خلیلزاد، انورالحق احدی، اشرف غنی، اکلیل حکیمی، علی احمد جلالی و… را دارند که سالهای سال در غرب بوده و با مقامات غربی تعامل داشته و دارند و به همین دلیل توانستهاند، حمایت غرب را برای قوم شان کمایی کنند، ضمن آنکه آنها طالبان و دیگر گروههای تروریستی شان را نیز به عنوان بازوی نظامی و ابزار فشار بر خارجیها و دیگر اقوام، حفظ و حتی تقویت کردهاند.
ما مردم هزاره، چه کردیم؟
در دوران جنگ سرد، هنگامیکه غربیها جهاد را برای زمینگیر کردن رقیب شان (شوروی سابق) در افغانستان آغاز کردند و تسلیحات و امکانات شان را برای گروههای جهادی که علیه حکومت وقت شورش کرده بودند، سرازیر نمودند، ما کمکها، پول و تسلیحات آمریکا را نجس اعلام کردیم، نه تنها از آنهمه امکانات غربیها استفاده نکردیم، بلکه خود را با آمریکا و غرب دشمن ساختیم و حتی تنظیمیها و شورای اتفاق را که بخشی از کمکهای غربیها را میگرقتند و به مناطق مرکزی انتقال میدادند، تکفیر و علیه آنها اعلام جهاد نمودیم و خود را به چهار دانه تفنگ و کمکهای ناچیز ایران که خود درگیر جنگ با عراق یود، بازی دادیم و خود را نوکر ایران و دشمن شرق و غرب جلوه دادیم.
به همین دلیل، وقتی بعد از خروج ارتش سرخ (۱۳۶۷)، دولت موقت مجاهدین با حمایت آمریکا و غربیها در پیشاور تشکیل گردید، هیچگونه سهمی برای هزارهها و گروههای جهادی هشتگانه، مقیم تهران در نظر گرفته نشد و این امر، کمی سران گروههای جهادی هزاره را به خود آورد تا از جنگهای داخلی دست بکشند و حزب وحدت را به وجود بیاورند. با این وجود، حتی بعد از سقوط حکومت داکتر نجیبالله و تشکیل دولت مجاهدین، باز هم برای هزارهها و حزب وحدت کدام سهمی را در نظر نگرفتند و در نتیجه، درگیری داخلی، بین گروههای جهادی به وقوع پیوست و در ضمن اینکه کشور را تخریب، مردم را قتل عام و آواره نمودند، چنان جنایاتی را در تاریخ کشور، ثبت کردند که با شنیدنش مو بر بدن هر انسانی راست میشود. بالاخره طالبان ظهور کرد و گلیم همه گروههای جهادی را جمع نمود.
بعد از سقوط طالبان، نظام جدید در کنفرانس بن آلمان پایه گذاری گردید که تا حدودی به سهم و مشارکت اقوام توجه شده بود و همه امیدوار بودند که کشور ما به سوی دموکراسی و ثبات در حرکت خواهد بود، پشتونها با اینکه بعد از سقوط طالبان هیچگونه قدرتی نداشتند؛ اما با برنامه ریزی توانستند، دیگران را خلع سلاح و رهبران اقوام دیگر را به عیاشی و چپاول و قصرسازی و شهرکسازی مشغول و خود شان زمینه اجرای پلانهای زیربنایی شان را برای انحصار قدرت فراهم نمایند، آنها از یکسو، طالبان را به عنوان یک نیروی قومی برای اعمال فشار بر خارجیها و اقوام دیگر تقویت کردند و از سوی دیگر با لابیگری و جلب اعتماد آمریکا و غربیها، دیگران را به حاشیه راندند و اکنون بعد از ۱۸ سال، موفق شدند که قدرت را انحصاری و اقوام دیگر را کاملا به حاشیه برانند.
رهبران ما از یکسو، نیروهای نظامی مردم ما را خلع سلاح و فرقههای بامیان و غزنی را بدون اینکه در چوکات اردو و یا پلیس ادغام کنند، منحل کردند و از سوی دیگر برای ورود مردم ما در ساختار حکومت وعملی نمودن موافقتنامه بن، هیچ تلاشی را انجام ندادند و صرفا به اعمار قصرها و ایجاد شهرک ها همت گماشتند و از طرف سوم، نه تنها برای جلب اعتماد غربیها و آمریکا که سرنوشت کشور ما را در دست دارند، اقدامی نکردند؛ بلکه آنها و تعدادی از استفاده جویان دیگر، مردم ما را با رنگ دشمنان آمریکا رنگ نمودند، لذا آمریکا و غرب امروزه در برابر این همه ظلم و بیعدالتی که بر ما روا داشته میشود، سکوت نمودهاند؛ زیرا اکنون ما از یک طرف، نیروی نظامی و ابزار فشار نداریم و از طرف دیگر، اعتماد غرب و آمریکا را نیز جلب کرده نتوانستیم. بنابراین، تنهاترین ابزار فشار ما در حال حاضر، تظاهرات و اعتراضات مدنی است که عدهای تلاش دارند، همان را نیز از دست ما بگیرند.
نگارنده: محمد نسیم جعفری