- انتشار: ۱۱ قوس ۱۳۹۷
- ساعت: ۴:۳۰ ب.ظ
- سرویس: تحلیل و مقالات
- کدخبر: 24032
- لینک کوتاه: http://www.barchinews.com/?p=24032
نژاد و پیشینه تاریخی مردمان هزاره
آشنایی با نژاد و پیشینه تاریخی مردمان هزاره
هزارهها یکی از اقوام افغانستان و کشورهای همجوار میباشند،گروههای اقلیت هزارهها در پاکستان بیشتر در کویته زندگی میکنند و همچنان عدهای از آنها در ایران زندگی میکنند.
در افغانستان آنان سومین گروه قومی عمده را تشکیل میدهند، شایان ذکر است که رهبر “میریزدان بخش بهسودی” ارتش بزرگی مسلح از هزارهها داشت، طوریکه مناطق مرکزی تحت کنترل او بود. در دایره المعارف اسلامی آمده است:
هزاره ها مردم دلیر و زبر دست و در واقع مردم آرام هستند، علیرغم آن افغانها – پشتونها- بخاطر شیعه بودن هزاره ها، با آنها دشمنی می کنند و رابطه خوب ندارند.
امیر عبدالرحمان خان و طالبان با تمام هزاره ها با خشونت رفتار کرده اند، و هزاره ها زمانی از استقلال مطلق برخوردار بودند، و از امرای پشتون بیزارند.
با توجه به منابع مختلف درصد حضور هزارهها در افغانستان حداقل ۲۵ درصد نفوس را تشکیل میدهد.
مناطق هزارهنشین در افغانستان به هزارهجات و هزارستان معروف است.
نژاد
هزارهجات در دوره دوم عمر زمین همه زیر آب بوده و با عروج کوههای هندو کش و بابا از آب – در عصر سوم – دیوارهای بزرگ طبیعی با صفحات بلندافقی و عمودی تشکیل گردیدهاست.
هزارهجات تقریباً ۳۰٪ خاک افغانستان را احتوا میکند، سرزمینی درقلب افغانستان؛ آبادیها و شهرهایی در دامنه یا بر فراز کوههای هندوکش، از جنوب افغانستان تا مرزهای هرات در غرب و از بلخ تا مرزهای شمالی قندهار موقعیت دارد.
بنابر گفته مورخین داخلی و خارجی پیش از دوره کوشانیها تا بعد از دوره غزنویان و غوریان و حتی تیموریان در قسمت موجودیت دو کشور به معنی تقسیمات بین دو مملکت افغانستان و هزارهجات دیروزی وجود دارد؛ که مردم آن یک زمانی همه به یک سرزمین واحد حیات بسر میبردند.
مورخین عرب و خراسان هزاره جات را بنامهای غرجستان یا غرج الشار یاد کردهاند به قول ابن الحقول تاریخدان عرب غرجستان کشوری بزرگی بوده که موسوم به مملکت غرجه است.
در اغلب کتب تاریخ عرب و خراسان هزارهجات بنام غرجستان و هزارستان یاد شده که وسعت آن خیلی از وسعت کنونی آن فراتر بود ولایات فعلی غور، بامیان، دایکندی، سرپل، غزنی، پروان، وردک، ارزگان و زابل و بخشی از بغلان و سمنگان الی تخار را شامل میشدند.
دربارهٔ هویت تاریخی و اتنیکی مردم هزارهجات کتابهای تاریخی جداگانه یا در بخشی از کتابهای تاریخ عمومی افغانستان در مجلات روزنامهها و همچنان در یکونیم دهه اخیر در رسانهای اینترنتی داخلی و بیرون مرزی کشور نوشتهها و نظریات مورخان و نویسندگان مشهور داخلی و خارجی چاپ و نشر و دربارهٔ قدامت تاریخی سرزمین هزارهجات و هویت اتنیکی و منشأ نژادی جامعه هزاره نظریههای تحقیقی سودمندی برای تثبیت هویت ایشان ارائه گردیدهاست؛ که درین مقاله برخی از نظریههای تحقیقی مورخان و نویسندگان برجسته داخلی و خارجی همراه با نتیجهگیری بطور فشرده خدمت خوانندگان تقدیم میشود.
به قول میرغلاممحمد غبار نویسنده اهل افغانستان در مسیر تاریخ: تقریباً پنجهزار سال پیش از هزارهجات بنام (ستاگیدیا) نام برده شدهاست شاهان هزارهجات قبل از اسلام بنامهای کوشانیها و یفتلیها و شیران بامیان که از اولاده آنان بودند و بعداً شاهان مذکور بنامهای هزار بنده، شار و ریو شاران یاد میشدند که عمدتاً در دو نقطه تاریخی این سرزمین بنامهای (پشین) یا افشین یکاولنگ کنونی و (سورمین) سرپل فعلی که پایتخت تابستانی و زمستانی ایشان بودند حکومت میراندند.
استاد جاوید میگوید: مردم هزاره را از اقوام اصیل و بومی این سرزمین میداند که قبل از (چنگیزخان) بنام غوزه یعنی غرجستانی معروف بودهاند و سلسله شاهان غور و شارهای بامیان از میان همین اقوام بودهاند.
نژاد هزاره ممکن است اختلاطی از اقوام اورال آلتائی «اله تائی “ باشد» عبدالحی حبیبی که مردم هزاره را هزاله یا هساله میگوید.
دکتر عنایت الله شهرانی مینویسد که پیش از میلاد مسیح فرزندان یکی از خوانین و رئیس قبیله ترکهای توکیو در کاشغرستان و ساحه ختن و یارکند “یارکنت “ و اورومچی بنام آچیل خان بعد از شکست در مقابل ژوان یا ژوانها جانب تخارستان میآید؛ ولی ناگهان در راه فوت میشود و دو پسر و یک دختر او بنامهای قابول خان، جابول خان و غزنه جان (دخترش) در سرزمینهای کابل و زابل و غزنی آمده صاحبان آن ولایتها میگردند و از آنست که کابل و زابل و غزنی بنامهایشان نامگذاری شده است درحالیکه غزنی از کلمه «غز» گرفتهشده و کلمه ایست که به لفظ ترکی نسبت داده میشود، و غزنه دختر آچیل خان افسانهای است که یگانه دو ولایتی که به پسوند نسبتی «چی» استعمال میگردد همانا ولایت غزنی و بامیان است که باشندگان آن را بنام غزنیچی و بامیانچی میگویند.
نسبت دادن مردمان هزاره به ترکی بودن شان صدها دلیل موجود است که ترک بودن آنها را روشن میسازد.
مثلاً در خصوص قبایل و فرقه هزارهها این نامها را داریم: تاتار، خلج، خلخ، قرلوق یا خلخ، تورکمن، چوگل «چگل»، نایمان و غیره که همه را در میان اقوام هزاره میتوان یافت.
بی تردید میتوان گفت که مردم هزاره بیش از هزار سال قبل از میلاد در افغانستان زیست داشتند و سادهترین دلیل حکومتداری نیاکان شان کوشانیها در افغانستان میباشد که در قبل از میلاد آنها در کابلستان و زابلستان و مرکز غزنی و بعدها تا مناطق نیم قاره هند حکومت داشتند.
اکثر مردم هزاره آمیختهای از نژاد شرقی و نژاد غربی هستند.
هزارهها از نظر کروموزوم ایگرگ (Y) یا مارکر پدری دارای دو هاپلو گروپ J2 (غربی-میان دو رودی) ۲۶٪ و C3 (شرقی – ترکی) ۳۳٪ هستند، همچنین ۱۰٪درصد از هاپلوگروپهای هزارهها نیز به R1a(اکثراً آریاییها) تعلق دارد و نیز مقدار ۳℅ نیز از مارکر R1b نیز بهرهمند هستند.
لازم است ذکر شود که از نظر هاپلو گروپ نوع C3 هزارهها با اقوام و افشار و از سوی مارکر پدری J2 با اعراب بینالنهرین رابطه دارند.
تبار هزارهها شامل ترکهای مرکزی افغانستان است که قبل از حملهٔ مغولان در آنجا سکونت داشتند. همچنین بازماندگان خانات ترکی مغولی جغتای نیز امروزه جزئی از مردم هزاره شمرده میشوند و به زبان پارسی سخن میگویند.
پیشینه تاریخی
مورخین و باستان شناسان عرب و خراسان: هزارستان را به اسم های «غرجستان یا غرج الشار» یاد کردهاند و مساحت چهار گانه آن را از جانب غرب به (هرات و بادغیس) و از طرف شرق به (کابل)، از سمت شمال به (جوزجان) و از سوی جنوب به (غزنی) پیوست دانستهاند.
به قول (ابن حوقل) تاریخدان عرب: غرجستان کشوری بزرگی بوده است که موسوم به مملکت غرجه یاد شدهاست.
در اغلب کتب تاریخی اعراب و خراسان (هزارهجات) به نام (غرجستان) یاد شده که وسعت آن خیلی از وسعت فعلی آن بیشتر بوده است و شامل (غور،بامیان و غزنی) میشد.
عبدالاحمد جاوید استاد دانشگاه در یکی از مقالههایش تحت عنوان بحثی پیرامون اقوام و طوایف افغانستان مینویسد:
طوریکه دیدیم سرزمین خلج نزدیک کابل و غزنی بودهاست و خلجها در همین حدود میزیستند و هنوز در زمین داور علاقهای به نام خلج معروف است.
اما در اینکه تلفظ صحیح به فتح دوم است یا سکون آن اختلاف است.
این کلمه هنوز در هند و افغانستان با سکون دوم و و در ایران به فتح دوم تلفظ میگردد.
اصطخری، (ابن حوقل) و یاقوت حموی چنان که دیدیم حرف دوم را ساکن ضبط کردهاند و اما منینی حرف اول و دوم را به فتحه نوشته و به گمان اغلب به سکون دوم درستتر مینماید.
خاصه اگر بپذیریم که کلمه غرجی همان خلجی است و ریشه آن را از غرچ بدانیم.
اما بنابر عقیده بعضی اگر آن را از شکل ترکی قلچ تصور کنیم تلفظ آن با فتح دوم خواهد بود.
عقیده بر این است که این کلمه ترکی نبوده خاصه با قلج ترکی ارتباطی ندارد و غالباً کلمه خلج شکل دیگر غرچ است.
کلمه غرچه در ادبیات فارسی دری به معنای کوهی مقابل روستایی آمده و از لحاظ اتساع معنی به معنای ساده و ابله نیز به کار رفتهاست.
چنانچه در این دو بیت:
صد و اند ساله یکی مرد غرچه ــــــــــــــ چرا شصت و سه زیست این مرد تازی
بفریبد دلت بهر سخنی ـــــــــــــــ روستایی و غرچه را مانی
ناصر خسرو در یکجا گوید:
استاده بدی به بامیان شیری ــــــــ بنشسته به عز، در بشین، شاری
در توضیح شیر بامیان نوشتهاند: شیر ملک آنجاست چنانکه ملک ختلان را نیز شیر ختلان یا ختلان خدا یا ختلان شاه گفتندی و شار عنوان ملک غوریان غرش یا غرشستان یا غرجستان یا غرچستان یا غرچکان.
فرخی گوید:
سپهبد سپه شاه شرق ابو منصور ــــــــ فراتکین دوانی امیر غرجستان
سیاسی است مراو را که در ولایت آن ــــــ پلنگ رفت نیارد مگر گشاده دهان
درین دیار به هنگام شار چندین بار ــــــــ پلنگوار نمودند غرچکان عصیان
فردوسی در یک مصراع از شاهنامه میسراید:
شه غرچکان بود بر سان شیر ـــــــ کجا ژنده پیل، آوریدی به زیر
نامهای زیادی برای این قوم و مناطق که آنها سکونت دارند، گفته شدهاند:
۱. یکی از نویسندگان که او «بلیومی» است، میگوید: سرزمین «عرسات» که در کتاب مقدس آمدهاست به سرزمین هزارههای امروزی مطابقت دارد، و محدوده باشندگان شان از شهر کابل و غزنی تا شهر هرات، و از قندهار تا بلخ میباشد.
۲. از ۲۵۰۰ سال پیش به مناطق هزاره جات نام «ستاغیدیا» گفته میشد.
نامهای «زاوُل» و “زاوُلستان که به منطقه وسیع از افغانستان گفته میشد، تمام مناطق هزاره جات را شامل میگردد، یعنی از ولایت غزنی و قندهار، و ولایت زابل کنونی تا بهسود، دایزنگی، دایکندی، و تمام ارزگان.
دانشمند مشهور جغرافیه یونانی «بطلیموس» در قرن دوازدهم میلادی مناطق هزاره جات را به نام “پاروپا میزوس Parpamizus ” یاد کردهاند.
مناطق جنوبی و غرب هزاره جات، یعنی از حدود ارغنداب تا مالستان و جاغوری، پیش از اسلام به نام «هُزاله» یاد میشد.
اطراف و ناحیههای غزنی در کتاب (سفرنامه) هیوان تسینگ به نام «تاوکبسوتو» آمدهاست.
غرجستان و محدوده اش از شمال غرب هزاره جات، یعنی حدود دایزنگی تا بادغیس، و تمام ولایت غور کنونی، بعد از آمدن اسلام «غرجستان» نامیده شد، اما گاهگاهی این نام بر تمام مناطق هزاره جات گفته میشد، و کلمه «غرج» در زبان فارسی قدیم –زبان پهلوی- به معنی کوه است، پس غرجستان، یعنی کوهستان.
زمین داور، مناطق که در غرب هزاره جات واقع شدهاست، چنین نامیده شدهاست.
از نامدارترین نامهای هزارههای شیعه در عهد اسلام «غور» و «غورستان» است، که در سده اول هجری چنین گفته میشد، و کلمه «غور» در لهجه هزارگی فارسی به معنی حفره و ناهموار است، بخاطر که در سرزمین که هزارهها سکونت دارند حفریات و ناهمواریهای زیاد است.
پیش از حمله وحشیانه امیر عبدالرحمن غدار مناطق هزارههای شیعه «هزارستان» نامیده میشد.
یک عده مورخین آگاه به جغرافیای افغانستان، مناطق هزارهها را «هزاره آباد» گفتهاند، و مرکز هزاره جات را «دایزنگی» گفتهاند، که نام قدیمی اش «بیک بیک» و منطقه ارزگان را به نام «بیک شاه» یاد کردهاند.
قرن ۲۰
از اواخر قرن نوزدهم میلادی بعد از روی کار آمدن امیر عبدالرحمن، هزارههای خودمختار شدیداً تحت فشار حکومت مرکزی قرار گرفته و با مدد بعضی قبایل سنی به شدت سرکوب گردیدند و به مدت یک قرن در انزوای سیاسی، اجتماعی و محرومیت اقتصادی فرورفتند.
درین زمان عده ای زیادی قبایل هزاره مورد کشتار و قتلعام صورت گرفت این عملکردها باعث شد تا آنان به کشورهای همجوار مانند آسیای مرکزی، ایران، نیم قاره هند بریتانیا، عراق و سوریه مهاجر و آواره شوند.
آن عده قبایل هزاره که در شمال هندوکش میزیستند بسوی روسیه تزاری رفتند که بیشر در شهرهای جنوبی روسیه باقی ماندند و نیز بعضی از اینان به ایران رفتند.
مردم هزاره ساکن در ساحات روسیه تزاری به دلیل شباهتهای ساختمان نژادی و چهره ظاهری کامل با مردم آن مناطق، به مرور زمان زبان، لهجه و هویت قومی خود را از دست دادند و در میان آنان حل و جذب شدند.
این عده مردم فراری هزاره در مناطق روسیه تزاری سابق از جمله ازبکستان، مرو ترکمنستان، قزاقستان و داغستان سکونت اختیار کردند.
اما هزارههای شمال غرب مناطق هزارهنشین افغانستان بسوی ایران مهاجرت کردند و در محلات اطراف شهر مشهد ساکن شدند.
این هزارهها بعد به بربری و خاوری مشهور شدند. بخشی دیگر هزاره از جنوب شرق منطقه هزارهنشین افغانستان به سوی هند بریتانیا کوچیدند که در کویته واقع در پاکستان امروزی ساکن شدهاند و گروهی دیگری به کشورهای سوریه، عراق و هند ساکن شدهاند.
این عده مردم هزاره که به سوی هند بریتانیا ایران، سوریه و عراق مهاجر شدند به لحاظ تفاوتهای ساختمان فیزیکی و نژادی نتوانستند با مردم این ساحات حل و مخلوط شوند بنابراین لهجه، فرهنگ و هویت قومی هزارگی خودها را از دست ندادهاند.
بعد از کودتای سال ۱۹۷۸ که در پی آن گروه کمونیستی خلق به قدرت رسید، کمکم هزارهها برای برابری حق شهروندی خود نسبت به دیگر شهروندان افغانستان شروع به انجام کارهای سیاسی کردند و رهبران هزاره مانند؛ عبدالعلی مزاری حزبهای سیاسی خود را بنیانگذاری کردند.
بعد از خروج ارتش سرخ از افغانستان و پایان حکومت کمونیستی با مرگ دکتر نجیب الله افغانستان وارد جنگ داخلی شد. هزارهها با ساختن حزب وحدت سعی در حفظ قدرت سیاسی خود کردند؛ در سیاست جدید حزب، دیگر مذهب جایی اصلی خود را نداشت و بیشتر کوشیده میشد تا از تمام قوای هزاره یک انسجام کلی بسازد
پستونها یک قوم ایرانی است و ما هیچ حراسی نداریم آنها در افغانستان سنی هستند و در ایران شیعه لازم ذکر است که صدام حسین عراقی انتقام خون هزاره ها را از ایرانی ها گرفت و ما قوم انتقام گیر هستیم
عزیزم
باور
اشکال این مقالات زبان پیچیده و غیر عامه فهمانه این مقالات است که درباره تاریخ ما مردم نوشته شده لطفا به گونه ای بنویسید که افراد کم سواد هم بتوانند راحت و شیوا بخانند و درک کنند و نه از بار علمی این مقاله کاسته شوه
سلام بعضی اقوام که در تحریف تاریخ دست دارند نژاد مردم هزاره را خارجی معرفی می کنند و به مردم نااگاه خود اطلاعات دروغی می دهند و هزاره ها بیگانه و خارجی در حالی که دقیقا بر عکس این موضوع حقیقت دارد و ریشه دشمنی عمیقی دارند و وقتی یک هزاره بگوید اصلیتش مال شهری است که فعلا قبایل عرب با اریایی خواندن خود خود را بومی انجا می نامنند سریعا واکنش تند نشان می دهند زیرا افراد با سواد ان قوم هزاره را بیگانه و خود را اریایی معرفی می کند اما تا جایی که من می دانم هزاره ها سرندشتشان شبیه حال حاضر فرانسوی ها شده یعنی مهاجرات زیاد قبایل عرب در مقابل مردم بومی
ماورقهوه.افغانی
سلام ایا با توجه به اینکه رهبران بعضی اقوام از تبار و واژه اریایی سواستفاده کرده اند ایا باز هم مردم عادی این اقوام می خواهند به چنین رهبرانی اعتماد کنند؟رهبرانی که حتی به مردم خود گفته اند که کس دیگری می خواهد خود را اریایی بنامند با شدت مقاومت کنند ایا این فرصتی نیست تا رهبران این اقوام را زیر سوال ببریم؟
هزاره ها کاملا نژادشان تورکی است تمام تاریخ نویسانی که به هزاره ها و مناطق مرگزی اشاره کردن درباره تبار انها گفتن که زبان انها تورکی جغتایی بوده و خودشان امیخته ای از تورک و مغول و علم جنتیک هم دقیقا این حرف را ثابت کرده که هزاره ها تورک هستن اگر کتوب تاریخی و علم روز سند نیست دیگه من نمیدانم چی چیزی میتواند سند باشد